این روزای ارمیا ...

ساخت وبلاگ

گل پسرم

یکی دو هفته اخیر خدا رو شکر برف سنگینی مشهد اومد و بعد 4 سال و نیم خدا رو شکر تو به آرزوت رسیدی و تونستی ساختن آدم برفی و برف بازیو بارها تجربه کنی ...

دو سه روزی با من یا بابا میرفتی برف بازی و یه شبم با بابا حمید رفتیم طرقبه و اونجام با اون هوای سرد حسابی بازی کردیم و تفریح و خوراکیهای خوشمزه و شمردن آدم برفیهایی که مردم ساخته بودن و انتخاب قشنگترین آدم برفی

یه شب ازم قول گرفتی تا واست اسباب بازی بخرم .منم بردمت تو مغازه اسباب بازی فروشی و هر چی اطرافتو نگاه کردی و هیچ چی چشتو نگرفت که نداشته باشی ... به همین خاطر با انتخاب من یه برج هیجان خریدیم تا جفتمون با هم بازی کنیم و شما هم قبول کردی و با این انتخاب صحیح چند روزی سرگرم بودی و حسابی خلاقیت به خرج دادی و از هوشت استفاده کردی بوس

بعد اینهمه فعالیت آقا ارمیا تصمیم میگیره واسه خودش سیب زمینی سرخ کنه خنده

بعضی از تفریحات دیگت تو خونه ساخت و کشیدن آدمک با خمیر دست ساز و رنگ آمیزی با گواش جهت تن آگاهی بود و همچنین آموزش بخشهای خصوصی بدن (خدا رو شکر جواب داد)

مدتی بود که یکی از آرزوهات داشتن شن جادویی صورتی بود که بالاخره بابا حمید سورپرایزت کردن و شما اکثرا در حال بازی و ساخت قلعه با شنهایی جادویی هستی

 


[ موضوع : چهار تا پنج سالگی ]

نازنینم دوست دارم...
ما را در سایت نازنینم دوست دارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8ermiananazb بازدید : 131 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 10:43